ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
لب انگوریت دیگر شرابیدن نمی خواهد
تنی که از پر قوهاست پیراهن نمی خواهد
دلت تلفیقی از عشق است ، با آرامش باران
که گویی تا ته پاییز،باریدن نمی خواهد
تو می پنداری ام کافر،ولی من باز می گویم
خدا پیش دو چشمانت پرستیدن نمی خواهد
شب تاریک و بیم موج و گردابی چُنین هائل
دگر با بودنت این راه ترسیدن نمی خواهد
غمت با من چه ها کرده ، چه می پرسی درونم را
که از رخساره معلوم است ،پرسیدن نمی خواهد
بکش من را به آغوشت،ببوسان و ببوسانم
چنین لب با چنین اوصاف بوسیدن نمی خواهد!؟
نترس این لکه ننگی به دامانت نخواهد شد
گناه با تو خوابیدن که بخشیدن نمی خواهد